♡♡فاطمه زهرا سادات♡♡♡♡فاطمه زهرا سادات♡♡، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
 محجوب بانو محجوب بانو، تا این لحظه: 29 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
پیوند عاشقانه مـــاپیوند عاشقانه مـــا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
هم خونه شدن مــــاهم خونه شدن مــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
وب بوی بهشت مــاوب بوی بهشت مــا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
ملكا ساداتملكا سادات، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه سن داره
آقا سيدآقا سيد، تا این لحظه: 42 سال و 8 ماه سن داره

♡ ♡ بوی بهشت ♡ ♡

مرسي ك ب دنيا اومدين😍

وباززز هم تقلب

                            سلام سلام سلام سلام به دوستای عزیزم احتمالا بعضی هاتون در جریان تقلبی بودن وبلاگ ( آرنیکا  )هستید راستش این خیلی خیلی بده که این وبلاگ تقلبی بوده ،من که وقتی فهمیدم واقعا ناراحت شدم ولی چون این چندین بار بود که این اتفاق برام افتاده بود زود تونستم با این قضیه کنار بیام حقیقتا اولین باری که بعد از دوستی با یه وب فهمیدم تقلبی بوده خیلی خیلی بهم ریختم و تا مدتها ناراحت بودم،جوری که کاره آقاسید شده بود دلداری دادن به من ♡♡♡♡و خیلی طول کشید تا از ...
21 دی 1394
1600 15 36 ادامه مطلب

1ماه و 3 روزگی دخترم

سلام به همه ی خواهر های عزیزم امیدوارم حالتون خوبه خوب باشه دوستای مهربونم راستش فاطمه زهرا سادات چن روزی هست که حاله خوبی نداره دختر عزیزم حساسیت گرفته و گلو و دماغ کوچولوش خلت داره،الهی بمیرم براش دخترم سرفه(خلت دار) میکنه  و،وقتی با بینی نفس میکشه صدای آب بینیش به گوش میرسه دکتر یه اسپری برا دماغش و شربت نوشته که امروز جرات کردیم و براش استفاده کردیم که بنظرمون بهتر شد دوستای عزیزم ازتون میخوام دعا کنید ثمره ی عشقمون هر چه زودتر خوبه خوب بشه   نازکم وقتی سرفه میکنه انگار همه ی وجودم رو ازم میگیرن    دلم میخواد بمیرم و سرفه کردنش رو نبینم   الهی فرات بشم...
18 دی 1394
1590 16 66 ادامه مطلب

یک ماهگی ناز دخترم

یک ماه گذشت به همین سرعت یک ماه گذشت شاید این یک ماه برای خیلی هازودگذشته باشه و تموم شده باشه ولی برای من خیلی خیلی سخت گذشت خیلی دیر گذشت ... ولی هر چی بود گذشت چقدر انتظار کشیدم تا سن شمار وبلاگم 1ماهگی دخترم رو نشون بده هر چی که بود و گذشت خدا رو از ته دلم شکر میکنم و بهش میگم خدا جووونم عاشقتم عاشق زندگیم و فرشته هایی که بهم لطف کردی و دادی هستم خدا جووونم اگه بعضی وقتها حرفی میزنم و کاری میکنم به حساب ناشکری نذار بذار به حساب بچگی بذار به حسابی بندگی بذار به حسابه خستگی بذار به حسابه مادری خدا جووونم حلالم کن ،میدونم بنده ی خوبی برات نبودم ولی خودت حواست بهم باش...
15 دی 1394
1033 16 14 ادامه مطلب

دختر چشم رنگی ما

            دوستای عزیزم خیلی خیلی به ما لطف داشتن و درخواست عکس از فاطمه زهرا سادت داشتن شرمنده که یه کم دیر شد دعا کنید انشالله دخترم زودتر بزرگتر بشه تا بتونم با لباسای خوشکلش ازش عکس بذارم،الهی آمین                                                               &nbs...
11 دی 1394
1601 20 25 ادامه مطلب

خـدایاشکرت که تموم شد

            سلام سلام صد تا سلام بروی ماه همه ی خواهر های عزیز و مهربونم که تو این مدت حسابی با پیام های محبت آمیز و دعاهای خیرتون هوامون رو داشتین،عزیزای دلم واقعا دوستتون دارم و ازصمیم قلب براتون بهترین ها رو آرزو میکنم. از حاله فاطمه زهرا سادات خانوم اگه بخواین باید بگم الحمدلله رب العالمین خوبه و الان 26 روزشه(انشاالله260 ساله بشه) حالا بریم سراغ ماجراهای پراسترس و زجر آوری که برای ما پیش اومد... چهارشنبه هفته ی قبل (2/10/94)تب و لرز شدیدی اومد سراغم،بطوریکه همه ی بدنم میلرزید.ولی به لطف خدا بعد از چند ساعت با پاشویه و قرص تب بر بهتر شدم. پنج شنبه (3/10/94...
11 دی 1394

فقط برامون دعا کنید

سلام دوستای عزیزم خدا رو شکر،الحمدالله رب العالمین حاله دخترم  خوبه خوبه ولی من برای چندمین بار تب و لرز بعد از زایمان کردم و ایندفعه حالم خیلی خیلی بده ااز عصر تا الان هم دکتر بودیم و بیمارستان و آزمایش و....(الهی قربون همسر مهربونم برم که که تمام کارهای بیمارستانی رو با عشق و علاقه برام انجام میده و هر چی دکتر بگه عمل میکنه،انشاالله  خدای مهربون همیشه عشقم رو برام نگه داره)الهی آمین (وقتی هم ما رفتیم بیمارستان ،مامان عزیزم اومد و دختر گلیمون رو نگه داشت و هنوز هم پیشمون خدا رو شکر) درجه ی تبم روی 39 بود و نزدیک بود کارم به بستری بکشه(اونم 3 روز ) اونقدر دعا کردم و خدا رو صدا زدم و ضجه زدم توی بیمارستان و...
3 دی 1394

مینویسم فقط برای دلم

برای دلم مینویسم فقط مینویسم که یادم بمونه دلم گرفته خیلی خیلی زیاد ، دلم گرفته امروز با هر اشاره ای اشکم سرازیر میشد و در آخر به هق هق منتهی میشد، آقاسید و مامانم می دونستند که مشکلم چیه....ولی خوب چیکار میشد کرد.... سه شنبه 24 آذر روزه دهه ی من و رفتن مامانم به خونشون بود روزی که انگار هر لحظه منرو حلق آویز میکردن، روزی که با تمام وجودم از خدا میخواستم تموم نشه روزی که از صبح مامانم بدنم رو با مواد گیاهی و عطاری پوشوند و حمومم کرد و ماساژ داد و بهم آرد و روغن و...خوروند و به قول معروف آب روز دهه ام رو ریخت و فاطمه زهرا سادات رو شست و قنداق کرد و ظهر رفت ( یعنی مجبور بود که بره ، موقع رفتن بغض پنهانی...
25 آذر 1394

♡ تولد فاطمه زهرا سادات ♡

                   سلام خدمت دوستای عزیزم بله مهربون های همیشگی بالاخره بعد از 9 ماه انتظار فاطمه زهرا سادات ما هم زمینی شد این فرشته کوچولو هم در تاریخ 15 آذر تو یه روز بارونی قدم های کوچولوش رو روی چشم های ما گذاشت راستش بعلت یه سری مسایل که بعدا میام و کلش رو براتون مینویسم ،مجبور به سزارین شدم(یعنی هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین) الان هم خیلی خیلی حالم بده و درد تمام وجودم رو گرفته فقط چون خیلی خیلی برام عزیز بودین اومدم با هر سختی که بود این پست رو گذاشتم خواهرهای مهربون...
19 آذر 1394
1287 24 41 ادامه مطلب

سیسمونی♡ ❀پرنسس ما❀ ♡

        سلام خدمت دوستای مهربونم،امیدوارم حالتون خوب باشه و همیشه سلامت باشید و یه سلام مادرونه به ♕شاهزاده خانوم خودم♕ چطوری گـل دخترم بالاخره طلسم سیسمونی شما هم شکسته شد و امروز مامانی تصمیم گرفت عکسهای  سیسمونی خوشکلت رو برات بذاره الهی فدات بشم امیدوارم به سلامتی بیای و ازشون استفاده کنی باید بگم در تهیه ی این سیسمونی خوشکل بابایی عزیزت و مامان جون و باباجون مهربونت سنگ تموم گذاشتن،واقعا ازشون ممنونم و خوشحالم بابت داشتن همچین فرشته هایی انشالله همیشه سلامت باشن و خدا بهشون عمر پر برکت و زندگی با عزت بده راستی دخمل خوشکلم دایی محمدت هم سه شنبه(3آذر)...
6 آذر 1394
2998 31 58 ادامه مطلب