8ماه و12روز با فرشته ام
سلام سلام سلام
به همه ی شما عشقولیا
حال احوال؟خوبین خدا رو شکر
ما هم خوبیم الحمدلله فقط تنهاناراحتی
این روزای من♡فاطمه زهرا سادات♡هستش
خیلی واسه دخمل جااانم ناراحتم،خواهر جونیا
فاطمه زهرا علاوه بر مشکلاتی که از دندون در آوردن
داره(اسهال و بی قراری و بد غذایی )حساسیت هم پیدا کرده
حساسیت چشمی که فک میکنیم از شامپوش هست وحساسیت پوستی
که بدبختانه از ژن من تو وجودش هست(اگزما)که باعث قرمز
شدن زیر بغل و پشت گردن و کشاله ران و زیر زانو و
همه جاهای ظریف بدنش شده،که داروها هم چندان
اثری نداشت و حالا یع داروی جدید خارجی روکه
شامپوش هم خریدیم و زد حساسیت هست
رو براش خریدیم...دعا کنید بهش بسازه
و بچم خوووووب بشه،خیلی ناراحت
هستم برا بچم. ..دعا کنید خواهر
گلیا دعا کنید حاله فاطمه زهرا
خوبه خوب بشه و حساسیت
ازش دور بشه...الهی امین
عاشقتم فرشته ی بی
بالم. ..عاشقتم
عروسکم
براتون از شیرین کاریای عسلک بگم که دل همه رو برده
1-اول اینکه بیش از 1ماهه که میتونه به تنهایی بشینه و خودش رو نگه داره
2-نزدیک 1ماهه که میتونه خودش به تنهایی به حالت نشسته در بیادیعنی وقتی که سینه خیز یا خوابیده به کمر هستش به حالت نشسته در بیاد و من عاشق این کارش هستم
3-وقتی ما نشستیم ازمون بالا میره و به یقمون میر سه(الانم داره از بنده بالا میرهو تونست بایسته )
4-امروز برای اولین بار خودش به تنهایی و با کمک گرفتن از مبل ایستاد و بنده بسی خرسندگشتم
5-دستش رو دراز میکنه و همه ی وسایلای روی گل میز رو صاحب میشه
6-از چندین ماه پیش عاشق دستمال کاغذی و کاغذ بود ومثل نون تیکشون میکنه و میبلعه
7-عاشق پیام بازرگانیه بخصوص تبلیغ پوشک و اونقدر بهش توجه میکنه گه نگو
8-طرفدار پروپاقرص خندوانه و ویتامین خ میباشد و باهاشون خوشحالی میکنه و جیغ میکشه
9-عاشق صدای اذان وقرآن هست و بادقت گوش میده و لذت میبره
10-عاشق آب خوردن توی بطری آب معدنی هست
11-نزدیک به 2 ماهه که داره تمرین چهار دست و پارفتن میکنه و الان به خوبی چهار دست و پا میره، ولی سینه خیز رو ترجیح میده تنبل خانوم
12-از بین خوراک ها عاشق ماست و هندونه و شلیل و بستنی و کباب کوبیده و جوجه کباب پاتوقمونه
13-بی نهایت عاشق دستپخت مامان عزیزم هست و هر چی براش درس کنه با عشق میل میکنه ولی برای غذاهای بنده ناز میفرماید عروسک خانوم
14- چندین ماهه که( بابا ) و (مامان )و(می می)رو قشنگ تلفظ میکنه و( در در) و (ددد) و( ننننه) و هم بهش اضافه شده+++بعضی از اصواتی که از خودش در میاره و بسیار بانمک و خنده داره مثل (تااااااا تاااااااا تااااا )
15-عاشق اینه که باهاش بازی کنیم مخصوصا دالی موشه که با بابایی مهربونش توی آینه دالی موشه بازی میکنن و دخملی انقدر میخنده و ذوق میکنه که نگوووووو
16-بی نهایت حسووووووود تشریف دارن بی نهایتاااآاااااااا
به طوری که به عکس خودش توی آینه حسودی میکنه که چرا توی بغل مامان یا باباش یه دختر دیگه نشسته و اونقدر آینه بیچاره رو میزنه و سرش داد میکشه که نگووو ولی نمیدونه اون دختر کوچولو خودشه خخخخخ
از دیگر حسود بازی های این خانوم کوچولو حسادت به عکس خودش توی شیشه فر گاز و شیشه بخاری هستش و اونا رو هم به باد کتک و فحش میگیره و شروع به خوردنشون میکنه که خیلی باحاله
ولی چن روز پیش دیدم سیاست جدیدی در برابر عکس خودش گرفته و اون سیاست عبارت است از مذاکره و گزینه های روی مییییز ::::: شاید باورتون نشه ولی دخملی داشت با عکسش به درستی رفتار میکرد تا گولش بزنه و دختره توی فر گاز رو بکشونه بیرون و بعد پدرش رو در بیاره خخخخخخ و حالا چن روزه که میاد و با عکس خودش توی فر گاز مذاکرات مهربانانه انجام میده که فعلا نافرجام مانده و نتیجه این مذاکرات چیزی جر انتظار دخملی جااان بنده نیست و هنوز نفهمیده اون دختر توی آینه و شیشه فر گاز خودشه (ولی خداییش خیلی باحال میشه وقتی میخواد گولش بزنه میشینه روبروی فر گاز و دستاش رو به سمت دختره توی فر دراز میکنه و با مهربونی باهاش حرف میزنه تا بکشتش بیرون خخخخ )
در راستای مذاکرات عسلک خانوم با دخمل خوشکله ی داخل فر گاز
17-بیش از 1ماهه که خانوم خوشکله پــــــــــــل میشن
بله پللللللللللللل
یعنی فقط کف دستاشو و انگشتای پاهاشو میذاره روی زمین و و کل بدنش رو بلند میکنه و وزنش فقط و فقط روی دستاش و انگشتای پاش قرار میگیره (ماشالله تبارک الله ) آنقدر خوردنی میشه که نگو ولی هنوز نتونستم عکسش رو بگیرم ولی حتما این لحظه ی زیبا رو به یادگار بر میدارم
اولی که شروع به نوشتن این پست کردم، فاطمه زهرا سادات در حال میل کردن شیر بودن و به خواب رفتن،من هم خوابوندمش روی تشک تخت که بخاطره ایشون مجبور شدیم تختش رو جمع کنیم و الان فقط تشک تختمون توی اتاق خواب هستش چون دخملی یع بار خودش رو از روی تخت ما انداخت پایین ما هم تخت رو جمع بفرمودیم
هیچی دیگه بعد از دقایقی رفتم تا ببینم دخملی که خواب رفته بود مشکلی نداره
که با این صحنه روبرو شدم
به همون خدااااااییی که می پرستیم
سکته کردم............سکتـــــــــــــــــــــــــــــــه
قشنگ قلبم اومد توی دهنممممممم
فک کنید با احتیاط میرید توی اتاقی که فک میکنید عزیز دلتون مثلا خوابیده
و با این صحنه رو برو میشید
چه حاااااااالی میشید؟؟؟خدا وکیلی چه بر سر قلبتون میااااد
من که از ترس اشهدمم گفتم
واااای نمیدونید چقدر ترسیدم وقتی دیدم دخملی بیصدا نشسته و داره دستمال کاغذی میخوره
(اولش فک کردم استفراغ کرده چون دوره دهنش سفید بود و دلم خیلی خیلی خیلی خیلی براش سوخت،با خودم گفتم الهی بمیرم. ...بچم بالا آورده و دم نزده.....بعدش که کاشف به عمل اومد ....فهمیدم نههههههه.....بلا خانوم به خاطره خوردن دستمال کاغذی ساکت بوده و دم نزده تا من ازش نگیرم )
ولی خداییش زهرم ترکید
تازه با کمال پرویی تعارف منم میکرد
و خودش رو لوس میکرد که ازش نگیرم