4ماه و 23 روزگی عسلمون
فاطمه زهرا سادات قهر کرده که چرا موهاشو خرگوشی نبستممممممم
نمیفهمه کچله !!نمیشه !!خخخخخخخخخخ
از صبح تا حالا میگهولم بتونین نالاحتمممممممممم
سلام عرض میکنم خدمت تمام دوستای عزیز و واقعی خودممممممممممممممم
چطوریا هستین شماها
دلم براتون تنگیده هوارتاااااااااااااااااااااااااااااااا
من هم باید بگم که الان خیلی بهترم و عصبانیتم بابت پست پایینی کمتر شده و اومدم تا براشما بگممم از گل دخمل
به خدممتتون که عرض کنم
دخملی بسیار بسیار باحال شدن در حدی که ما همش توی خونه منفجر میشیممممم از خنده
بسیار بسیار غرغرو شدن و صداهای باحالی از خودشون در میارن
یعنی نیتونید تصور کنیدا بعضی وقتها یه صداهایی از خودش در میاره که ما ساعتها تو افق محو میشم
اصلا نمتونم براتون توصیفش کنم صدای بین غر زدن و ناز کردنه ...خیلی باحاله
اول از همه یه عکس خوشکل از فاطمه زهرا ساداتتقدیم به همه شما نازنینا
خودم خیلی خیلی این عکس رو دوست میدارممممخصوصا اولی رو
خیلی خیلی خوشش میاد باهاش بازی کنیم،من هم بعضی وقتها که دیگه نمیدونم چیکار کنم اینجوریش میکنمم
دیگه از بیکاریه والااااااا.....در ظمن اونی هم که به من گفتین،خودتونین
دیگه براتون بگم خوشکل خانوم "بابا "هم میگه اولین باباش رو چن روز پیش به طور کامل گفت(فک کنم 4 ماه و 21 روزش بود)نزدیک بود آقاسید خودش رو قتل عام کنه از خوشحالیییییییی
بعضی وقتها "ماما "هم میگه و من اینجوری میشمبه آقاسید میگمممم
دیگه اینکه برای اولین بار بردمش حموم(خودم به تنهایی با کمک آقاسید)یعنی چن روز قبلش که رفتیم خونه مامانم(با اینفکر شوم که تو خونمون خودم حمومش کنم) به مامانیم گفتم: این بار خودم فاطمه زهرا میشورم و شما فقط ناظر باش،و خوشبختانه نمره 20 گرفتم
بخاطره همین توی 4ماه و 15 روزگی با یه عملیات انتحاری دخملی رو به حمام بردیمو اولش بسی ترسیدم بسیاا
و چن روز پیش هم دوباره حمومش کردمو الحمدلله خیلی ماهر شدم
نتیجه ی اخلاقیخواستن توانستن استتتتتت
و نمونه بارز نتیجه اخلاقی بالا
دخملی میباشد که با تمارین بسیار زیاد بنده برای لحظه ای توانست به تنهایی و با گرفتن کاور مبل بایستد...و بنده را بسیار خرسند فرموددد
و در آخر نزدیک بود نقش بر زمین بشود که بنده مانع شدم
و آقاسید بسی بنده را دعوا فرمود و من قهر فرمودم و به اتاق خواب نقل مکان فرمودم و بعدش آقاسید بسی منت کشی فرمود....بســـــیــــــــا
و در آخر بنده صلح فرمودم
راستی دخملی خیلی وقته که کاملا هممون رو میشناسه و با هر کدوممون هم برخود خاصی داره
مثلا میدونه بابا باهاش بازی میکنه و شعر میخونه و تکونش میده...برا همین هر وقت بابا رو میبینه با حالت یه آدم منتظر نیگاش میکنه که یعنی باهام بازی کن و تکونم بده
وقتی هم پیش مامان عزیزم (مامان جون فاطمه زهرا)هستیم نمیدونید چیکارا که نمیکنه
چنان خودش رو لوس میکنه که نگوووو و نپرس
بلا خانوم میدونه همه چیزای خوب وقتی گیرش میاد که تو بغل مامانم هست
آخه مامانم خیلی خیلی دوستش داره و با دلش راه میاد...همش بغلش میکنه و توی خونه میچرخونتش و از هر چیزی هم که براش مضر نباشه یه کمی دهنش میذاره...دخملی هم که شیکموووووو...وقتی پیش مامان جونش هست انگار دنیا رو بهش دادن...یعنیا دیگه کم کم قسمت حسادت وجودم داره شاخکاش تیز میشه
روز پدر که از صبح رفتیم خونه مامانم اینا و تا شب اونجا بودیم کلی هم خوش گذشت(برا باباییم یه پیرهن خوشتل گرفتیم)مامانم هم یه پیرهن خیلی خوشتل تر به آقاسید هدیه داد
فاطمه زهرا سادات سوار بر شیکم بابایی در حال رانندگی
اینجا با ماشین ما رفتیم دور دور،فاطمه زهرا توی بغل مامان جونش کلی فیگور میگیره
اون روز وقتی داشتیم خداحافظی میکردیم که بیاییم خونه، فاطمه زهرا نمیخواست بیاددلش نمیخواست از بغل مامانم بیرون بیاد تازه وقتی هم گذاشتمش تو بغلم کلی غر زد و به مامانم نیگاه میکردمظلومانه
راستی آخرای 3 ماه بود که بهش کمی موز میدادم
چاره ای نداشتم شیر نمیخورد و غر میزد قشنگ معلوم بود از از غذاهای ما دلش میخواد
تازه هنوز خیلی کوچولو بود که وقتی ما غذا میخوردردیم با حسرت نیگامون میکرد
من هم دیدیم چاره ای ندارم یه کم بهش موز دادم و بعدش هم بردمش پیش دکترش که با هاش مشورت کنم اونم گفت:بذار نزدیک 5 ماه بشه بعدش کم کم بهش فرنی بده
من هم همین روزا دیگه باید برم خونه مامانم و به دخملی فرنی بدیممممم
البته از غذاهای خودمون یه کم بهش میدم نا مزشو بچشه وگرنه کچلمون میکنه
دیشب هم براش 3،4 تا قاشق آب پرتقال شیرین گرفتم که خوشش اومدولی بیشتر از همه موز رو دوست داره
شیشه پستونکش هم دوست داره ولی نمیدونم چرا خیلی گازش میگیره
این شیشه پستونکی که توی عکس میبینید روی سیسمونیش بود خیلی گرون خریدم
68000 تومن ولی اصلا خوب نبود
فروشنده میگفت:ضد نفخه و گیاهی و .... همش الکی بود
دیگه دیروز یه شیشه پستونک معمولی براش گرفتیم 6000 تومن خیلی بهتر از اینه
به مامانایی که میخوان شیشه پستونک بخرن توصیه میکنم گول فوشنده ها رو نخورید
از منی که گرون ترین مارک رو خریدم و پشیمونم بپرسید نه از فروشنده ای که به خاطر منفعت خودش قسم دروغ میخوره
راستی یه چن مدتیه دخملی شدیدا با بالشتش بازی میکنه دیگه کم کم دارم احساس خطر میکنمبه نظرم جایگاه مادریم داره به خطر میفته و دخملی برام جایگزین پیدا کرده
شما اینطور فک نمیکنید