♡ ♡ شیرین ترین دخمل دنـــیا ♡ ♡
سلام خدمت همه ی دوستای گلم امیدوارم که سالم و سرحال باشید
خب از حال و احوال ما اگه بخواین بدونین،باید بگم همگی خوبیم خدا روشکر
راستش چن روز پیش دل رو به دریا زدم و مرغ شکم پر درست کردم(ممنون از همه ی کسانی که راهنماییم کرده بودن،دست گلتون درد نکنه)خلاصه مرغی رو که چند هفته داخل فیریزر انتظار خورده شدن رو میکشید آماده کردم و (البته از شب قبل توی مواد مورد نظر خودم خوابوندمش)
وقتی آقاسید اومد سفره ی خوشکلم آماده بووووووووووود
فاطمه زهرا شیر میخواد الان بر میگردم
سلامـــی دوباره ....من برگشتم...خوب کجا بودیم؟؟؟آهان مرغ شکم پـــر
داشتم میگفتم وقتی همسر عزیزم از سر کار برگشت سفره ی خوشکل من آماده بووود (همون طور که توی عکس میبینید)نمیدونید آقاسید چقدر خوشحال شد که به عشقش این همه زحمت کشیدم(واقعا از ته دلم فقط و فقط به عشق همسری این غذا رو برای اولین بار تهیه کردم)آقاسید خیلی خیلی خوشحال شد و کلی ازم تعریف کرد.میگفت :میدونستم عالی درستش میکنی،چون تو همیشه برای اولین ها خیلی خیلی دقت میکنی و واقعا عالی میشه(خلاصه کلی ذوق مرگ شدم و چیلم تا بناگوش باز شد)خدایا شکرت که همسری همیشه کنارم هست..عاشقتم مرد رویایی مـــــــــــن
اینم سفره ی کوچولوی عاشقانه ی من
مزه اش که حرف نداشت(کی میگه ماست من ترشه؟؟)به نظر شما ظاهرش چجوریه؟؟
اینم عکس جناب مرغ و مواد داخل شکمش(البته این موادی که میبینید اضاف اومد گذاشتم توی قابلمه تا با مرغ بپزه)
وحــــالا برررریم سراغ یه چیزی که خیلی خیلی خومشززززززززززه هست
رای همه ما نی نی کوچولــوهـــا
فاطمه زهرا سادات
این عکسه دیروزه(94/12/7) که با همسر گلی و عسل خانوم رفتیم و رای دادیم(وقتی ما مشغول رای دادن بودیم،خانوم بلا هم از فرصت پیش اومده نهایت استفاده رو برد و تا جایی که میتونست و جا داشت دست مبارک را در حلق خویش فرووو برد)
عشقولانه های بابا و دخملــــــــــــــــی
چن روز پیش دوباررررره رفتیم خارج از شهر بستنی زدیم بر بدن(به فاطمه زهرا سادات هم برای اولین بار بستنی دادیم)خووووووووو چیکار کنم؟؟؟همش سرش بین بستنی و دهن و دست من در حرکت بوووود و با ذهنش رو مزه میکرد و صدای ملچ و ملوچ از خودش در میاورد
دلمون براش کباب شد خووووو،یه کم بستنی خورد و کلی کیف کرد تازززه دنبال بقیه ش هم میگشت
اینجا هم اولین امامزاده ای هست که با آقاسید و مامانم و فاطمه زهرا سادات رفتی
برا همتون دعـــا کردم.جاتون خالی خیلی به دلم نشست و به معنای واقعی دلم شکست
پ.ن
راستی فاطمه زهرا سادات ما خیلی خیلی زود تونست با کمک ما بایسته(ما زیر بغلش رو میگیریم )اوایل 1ماه بود که تونست بایسته
و 1ماه و خورده ای داشت که تونست تا تی کنه و با کمک ما فاصله ای حدود 2متر رو راه بره
خیلی خیلی کیف کردیم و ذوق زده شدیم از این کارش
ماشالله دخملی خیلی خیلی زرنگه ،به خودم رفته آخه من 9ماهگی راه میرفتم اونم خیلی تند