سفرنامه ي قم (تير ماه ١٤٠٠)
جان مادر
برات بگم از سفر به قم و ديدن مامان جونت اينا بعد از ١٢ ماه…
دلتنگ مامانم بودم شديداً و بخاطر كرونا نميشد بريم ديدنشون ….
قبل از شروع پيك پنجم كرونا و اول برج ٤ رفتيم قم و اول برج ٥ هم برگشتيم…
من هم چشمام رو ليزيك كردم و ديگه لازم نيست عينك بزنم و از اين بابت خيلي خوشحالم هر چند بي نهايت اذيت شدم و درد كشيدم!
برخلاف چيزايي كه شنيده بودم عمل دردناكي بود و من مجبور شدم دو تا مسكن خيلي قوي تزريق كنم و بعد از يك هفته درد شديدش يواش يواش فروكش كرد خلاصه كه واقعاً به كسي توصيه نميكنم چون هنوزم بعد از يك ماه كه از عملم ميگذره خيلي وقتا چشمام اذيت ميشن و دردناكن و تاري ديد هم مياد سراغم كه دكتر گفته تا ٣ ماه يا حتي ٦ ماه ممكنه اينطوري باشي….
توي آفتاب هم اگه عينك دودي نزنم مثل ابر بهار چشمام آب مياد و واويلا…
خلاصه كه به معناي واقعي كلمه عمل گندي هست و تا چندين مدت بعدش ممكنه اذيت بشي حتي خيلي بيشتر و البته ممكنه كه به اين شدت هم نباشه همه افراد يه مدل نيستن!
ولي من اگه بازم برگردم عقب ليزيك ميكنم ماماني چون با اينكه چشمام خيلي ضعيف نبود و شمارش ١ بود ولي خيلي عادت داشتم به عينك زدن و همين اذيتم ميكرد!
انشالله نتيجه بخش باشه اين عمل برام
يك ماهي كه قم بوديم خيلي خوشحال بودي و از بازي كردن با مامان جونت سير نميشدي دم اومدن به شيراز هم كلي بغض داشتي هم دلت شيراز و بابات رو ميخواست هم مامانجونت رو …..
انشالله شرايط جور بشه و به سلامتي دوباره مامان جونت اينا برگردن شيراز
️
️
اولين بار كه قطار سوار شدي و خيلي هم خوشحال بودي
قطار نورالرضا نسبتا خوب بود ولي در كل از سفر با قطار خيلي زياد اذيت شدم و اصلاً دوست نداشتم قطارو…
منم بار اولم بود كه سوار قطار ميشدم ماماني درست مثل شما
خلاصه كه بعيد ميدونم دوباره سوار قطار بشم چون قطاراي شيراز تهران كيفيت لازم رو نداره و خيلي ضعيفه كاش قطار فدك يا قطار زندگي هم اين مسير رو ساپورت ميكردن ….
.
.
.
حرم حضرت معصومه (س)
بعضي وقتام دوست داشتي چادر سر كني
رفتيم يه رستوران سنتي به ميزباني دايي محمدت
جان دلم
دو بار هم رفتيم رنگين كمان و شما حسابي بازي كردي و خوش گذروندي 🥳🥳
اين بود سفرنامه ي منو شما به قم عزيز دلم