این روزها
سلام خواهر جونیای عزیز خوووودم
حاااااااال احواااااااال؟؟ چیکارا میکنید؟؟
انقدر دام واستون تنگ شده یعنی انگار صد ساله ازتون دورم
همون طور که قبلا گفتم کلاسای حوزه هم شروع شد و امروز هم امتحان نحو داشتیم و کلی استرس
کلا استادمون همیشه در حال امتحان گرفتن و در آوردن پدر ماها می باشد و در این زمینه تبحر خاصی داره
فاطمه زهرا هم صب به صب ،شووووووت میشه بغل مامان نازنینم و منم ظهر میرم پیشش تا عصرش که آقاسید بعد از کار بیاد دنبالمون برگردیم خونه مون
خوشحالم که برگشتم حوزه ولی یه کم دپرس شدم
جای خالی دوستام داغونم کرده داغوناااااااا
از شانس گند منم امسال توی کلاسی هستیم که من قبلا با دوستای خوشکلم بودم
واااااای یعنی روز اول داشتم به مرز جنون میرسیدم
همش به جایی که با الهه مینشستیم و از اول تا آخر کلاس کرم میریختیم نیگاه میکردم و بغضم رو به سختی فرو میبردم
نمی دونید چییییی کشیدم
هیچ کدومشون نیستن پیشم حتی هم کلاسی هام رفتن پایه های بالاتر و من تک افتادم
خیلی سخته خیلی
حرف 4سال دوستی هست
سر کلاس به الهه اس دادم جای خالیت داره دیوونم میکنه دارم دق میکنم اونم دلتنگه آخه بعد از ازدواج رفت یه شهر دیگه
لیلا هم که اواخر شهریور رفتیم عروسیش و فاطمه زهرا هم نسبتا عاقل بود رفته قم و تنهام گذاشته
فاطمه هم یه حوزه دیگس
مژده هم مرخصی گرفته و میخواد عروس بشه و بنابراین یه عروسی هم آذر داریم ماه تولد دخملی الهی قربونش برم چن مدته دیگه یه ساله میشه انشالله 120ساله بشه
راستی یه عروسی هم این هفته داریم از اقوامه, خیلی خوشحالم بعد از 6سال اقوامم رو میبینم ولی نه همشون رو ,ولی خیلی خیلی خوشحالم
از بحث دور نشیم
داشتم میگفتم جای خالی نخاله ها بدجوری آزارم میده
شوهری میگف خو تو که روابطت خوبه بگرد چن تا دوس دیگه پیدا کن
گفتم نمیشه
یعنی کسی مثل اونا نمیشه واسم
اونم گفت:بگو کسی پایه ی شرارتات سر کلاس نیست
منم گفتم
بعدها نوشت
1395/7/7
سلامی مجدد خدمت دوستای نازنینم اومدم تا ادامه پستم رو براتون بنویسم
اون روز بعد از گذاشتن نمیمی از پستم رفتیم متخصص چشم که از قبل نوبت داشتم
راستش این ترم اصلا نمیتونستم تابلو رو ببینم حتی چن بار هم اومدم با داد و بیداد به نماینده کلاس بگم اول سالی چرا انقدر ماژیکها بی رنگن
ولی نگوووووو چشمای من در حاله کوریدن بوده و بنده بی اطلاع بودم
وقتی دکتر بهم گفت چشم راستت1و25
و
چشم چپت 1ضعیفه +++نیم آستیگمات
نمیدونید چه حالی شدم با بغض از مطب اومدم بیرون و وقتی رفتیم تو خیابون زدم زیر گریه
هر چی آقا سید دلداریم میداد فایده نداشت
خیلی برام سخت بود منی که 6ساله پیش رفتم چشم پزشکی و بهم گفت چشمات یه کوچولو آستیکماته و نیازی به عینک نداری ولی من واسه دله خودم عینک خریدم
حالا یه دفعه این همه چشمام ضعیف شدن
رفتیم و عینکم رو دادیم و قرار شد فردا بریم تحویلش بگیریم با شیشه جدید
فردا شد
شبش رفتیم و عینکم رو تحویل گرفتیم و زدم به چشمم
و اشک های گلوله گلوله بود که از چشمام سرازیر میشد واییییییی باورتون نمیشه
انگار قبل از استفاده از عینک کور بودم و خودم خبر نداشتم
با صدای بلند توی ماشین گریه میکردم و مدام عینکم رو روی چشمم میزدم و دوباره برمیداشتم و اطرافم رو ا عینک و بی عینک مقایسه میکردم
هر چی به این کار ادامه می دادم صدای گریم بیشتر میشد
وقتی عینک رو چشمم نبود اصلا نمیتونستم تابلو نوشته های خیابون رو بخونم و خیلی از چیزای دیگه رو و من فک میکردم عادیه
ولی با عینک انگار یه جهان دیگه بروم باز شده بود
خدا یااااا
اونقدر گریه کردم.....فاطمه رهرا هم توی بغلم بود و با بغض یه نگاه به باباش میکردو یه نگاه به چشمای پر از اشک من و با چشماش التماسم میکرد که گریه نکنم
و بعدش که دید گریه ی من ادامه داره اونم با صدای بلند و بغض آلود زد زیر گریه و بعدش به سختی بعد از آروم شدن من آروم شد
الهی قربونت برم عروسکم عاشقتم نفسم
آقاسید همش میگفت :خاک تو سرم همش تقصیر من بود تو خیلی وقته میگی نمیتونی تابلوهای خیابون رو بخونی من امروز و فردا کردن و نبردمت دکتر
راس میگفت. خیلی وقته که احساس میکردم چشمام مشکل داره
من که تنها نمی تونستم و نمیتونم برم جایی باید با شوهرم میرفتم که....
نمیخوام مقصر پیدا کنم ولی....
ولی اگه زوتر رفته بودم شاید الان وضع چشمان اینقدر عصبی کننده نبود که با یادآوریش مدام بهم بریزم
عصبیم عصبیییییی
دکتر گفت :احتمالش زیاده که با خوردن آب هویج و رعایت نکات و... چشمات مثله قبل بشه
ولی نمیدونم چرا دلم روشن نیست به این مسئله احساس, میکنم بدتر میشه که بهتر نمیشه
دکتر گفت گریه واست سمه ولی نمیدونست اشک خوراکمه
استرس چشمام
جواب کردنمون توسط صاحب خونه
بی جاییمون
دوریم از حوزه و مسافت پیش رو
و خیلی چیزای دیگه
امونم رو بریده
اشک شده همدم چشمام
دلم گرفته خیلی زیاد خیلی
متقلب وبلاگ ها تو رو خدا تو دیگه نیا و سرکارم بذار
من هین جا رو دارم واسه یواشکی نوشتام
دخترکم نمیدونم این مطالب رو میخونی یا نه
نمیدونم اون موقع من هستم یانه
ولی اینو بدون توووووو و فقط توووووووو
تنها دلخوشیم تو این دنیایی
دلم به هیچی خوش نیست به هیچ چیییییییی
کنارم خوابیدی و با صدای نفسهات جووووون میگیرم و فقط و فقط به امید تو زنده ام
خدایاااااا هستی
میبینی
منظورم رو میگیری